دلم دیگر برای خودم هم

نمی تپد.

............

کوروش میگه:

بودن باکسی که دوستش نداری و نبودن

باکسی که دوستش داری همه اش رنجه....

پس اگرهمچون خود

نیافتی مثل خداتنها باش

بی تکلم

تکرار گام تو را

پلک می زنم

نزدیک تر بیا

که از عشق به تو نزدیک تر

منم

اي کـــاش

می پسـندم پاییـز را

که معافـم می کنـد

از پنـهان کردن

دردی که در صـدایم می پیچـد ُ

اشکی که در نگاهـم می چرخـد

آخر همه مـی داننـد

سـرما خورده ام . . . !

(..')/♥ ♥('..)
.\♥/. = .\█/.
_| |_ ♥ _| |_

گاهی میان وسعت دستان خالیم،

حس می کنم

تمام دار و ندارم نگاه توست

آدم هـــــــا... فـرامـوش نـــمیکــــنند ... !! ...
فــــــــقط ...
دیـــگر  ســـــــــــــــــــــاکت میشـوند ...
هـمین....!

چند وقتـﮯست

هر چـﮧ مـﮯگردم

هیچ حرفـﮯ بهتر از سُڪوت پیدا نـِمـﮯڪنم

نگآهم امٌـآ . . .

گاهـﮯ حرف مـﮯ زند

گاهـﮯ فریــآد مـﮯڪشد

و من همیشـﮧ بـﮧ دنبال ڪسـﮯ مـﮯگردم

ڪـﮧ بفهمد

این نگآه خستـﮧ

چـﮧ مـﮯخوآهد بگوید . .

ای دل! شدی سنگ صبوری برای همـــــــــــه.
همیشه شریک دردهایشان بودی و همنشین دل خرابشان..
همیشه لحظه های تنهایشان با تو تقسیم می شد و بغض های گلوگیرشان با گریه بر شانه های تو جاری می شد.  
ولی کـــــــــــــــاش می دانستند درد تو کمتر نیست، حال تو بهتر نیست..
کـــــــــــاش می توانستی فریاد زنی که تنهایی درد دارد و چه سخت است..
اما ملالی نیست!
شاید، شاید قسمتت این بود.
درد کشیده باشی تا بفهمی حال دلی را که درد امانش را بریده و بفهمی نگفته هایی را که پشت سنگینی یک بغض پنهان مانده.

خدایا تنها مگذار دلی را که هیچکس دردش را نمی فهمد،
چــــــــــــرا که خود می دانی چه سخت است تنهایـــــــــــی.
 

ایــن روزهـــآ
بیشــتر از هــر زمــآنی
دوسـتــ دارمــ خــودمــ باشــمــ !!
دیگــر نـه حــرص بدســت آوردنــ را دارمــ
و نه هـــراس از دســت دادنــ را ..
هرکـــس مـــرا میـــخواهد بـخـــآطــر خــودمــ بخواهــد
دلــم هـــوای خـــودم را کـــرده اســت ...

وقتی کسی باعث رنج شما می شود ؛
دلیلش این است که :
او درون خودش عمیقاً رنج می برد !
و رنج وی در حال لبریز شدن است ....
او نیازی به تنبیه ندارد ؛

او احتیاج به کمک دارد ... !!!

هميشه دلتنگي به خاطر نبودن كسي نيست

گاهي بخاطر بودن كسي ست كه حواسش به تو نيست

چقدر دلم هوايت را ميكند!
حالا كه ديگر
هوايم را نداري...

جســـارت مـــیخــــواهــد
 
نــزدیــک شــدن بــه افــکــار دختــری کــه
 
روزهـــا...
 
مــردانــه بـــا زنــدگــی مــی جنـــگد...
 
امــا شـــب هــا...
 
بالــشــش از هـــق هـــق هـــای دختــــرانه
 
خیــــس اســـت...!

تو هم برای فریبم بخند حرفی نیست
من از عبور نگاهی شکسته ام ، آری
شکستن است نصیبم بخند حرفی نیست

گاهی اوقات

شاید تنها شادی زندگیم این است

که هیچکس نمی داند تا چه حد غمگینم!

آخر قصه ی ما را همان اول لو دادند


همان جایی که گفتند: یکی بود و یکی نبود . . .

روزی انسان از پروردگار پرسید خدایا   اگه همه چیز

دلهای پاک خطا نمی کنند فقط سادگی می کنند

می خواهم...

"تو" را رها کنم...

تا در کنار "اویت" شاد باشی...

نمیدانم اما...تاکی مخاطب این نوشته ها "تویی"